جدول جو
جدول جو

معنی ساغر برگرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

ساغر برگرفتن
(چَمْ بَ جَ دَ)
ساغر بکف برنهادن. ساغر بدست گرفتن، آغاز میگساری کردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ سَ)
بار برداشتن از حیوان بارکش.
لغت نامه دهخدا
(چُ دَ زَ دَ)
گرفتن و خوردن پیاله و قدح شراب:
هشیار کی شویم که از ساقی الست
بر یاد چشم مست تو ساغر گرفته ایم.
خواجو (دیوان ص 302).
ز باده بر سر رندان جنون شود مستی
بیاد روی تو گرساغر دگر گیرند.
کمال خجندی (دیوان ص 125).
، باده خوار شدن. میخواره شدن. باده پرست شدن. باده پیما شدن:
فکندم دفتر و جستم ز طامات
خراباتی شدم ساغر گرفتم.
انوری (دیوان چ نفیسی ص 545).
گر از آن لب بچشد چاشنیی زاهد شهر
به خرابات مغان آید و ساغر گیرد.
کمال خجندی (دیوان ص 141)
لغت نامه دهخدا
(حَ گَ تَ)
از خواب برخاستن و بیدار گردیدن. (برهان) (رشیدی) (انجمن آرا) :
پهلومنه که یاری پهلوی توست آری
برگیر سر که این سر خوش زآن سر است امشب.
مولوی (کلیات شمس چ دانشگاه ص 187).
، کنایه از مسافر شدن. (برهان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساغر گرفتن
تصویر ساغر گرفتن
گرفتن و نوشیدن پیاله شراب، میخواره شدن باده پرست گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر برگرفتن
تصویر سر برگرفتن
از خواب برخاستن بیدار شدن، سفر کردن مسافر شدن
فرهنگ لغت هوشیار